باحاله نه؟1111 سرگرمی /تفریحی وغیره |
||
جمعه 3 آذر 1391برچسب:, :: 16:14 :: نويسنده : کالما
سارا: خالص - زبده - شاهزاده خانم - بی غل وغش سارک: سار کوچک، پرندهای سیاه رنگ وبزرگتر از گنجشک سارنگ: نام سازی شبیه به کمانچه ساره: خالص، بی آلایش - نامی کردی ساسان: سوال کننده، رئیس معبد آناهید استخر که خاندان ساسانیان به او منسوبند ساغر: پیاله شرابخوری، جام سام: سیه چرده - جهان پهلوان ایرانی وجد رستم سامان: ترتیب، نظام، زندگی سانا: سهل و آسان ساناز: کمیاب، نادر، زودقهر نام گلی است - اسمی ترکی است سانیار: حامی و یار و پشتیبان - نامی کردی ساویز: خوش اخلاق، مهربان - نامی کردی ساهی: آسمان صاف - نامی کردی ساینا: سیمرغ، دانا و باخرد، فرشته پیروزی، خاندانی از موبدان زردشتی سایه: منطقه تاریک پشت هر جسم، حمایت سپنتا: مقدس، سپند: اسفند سپهر: آسمان، نام فرزند کیخسرو سپهرداد: بخشیده اسمان - داماد داریوش هخامنشی سپیدار: درخت سفید سپید بانو: بانوی سفید و درخشان سپیده: سحرگاه، سپیدی چشم ستاره: کرات آسمانی که در شب میدرخشند ستی: دختر، سیت سحر: سپیده دم، بامداد، پگاه سرافراز: سربلند، متکبر سرمد: همیشگی. دائم. سرور: رئیس، پیشو سروش: شنیدن و فرمانبرداری - فرشته مظهر اطاعت سرور: شادمانی، خوشحالی سوبا: شناگر، فرد سوبار: اسب سوار - لغت زند و پازند سنبله: یک خوشه گندم سودابه: دختر زا - سود ده سوران: اسم شاخه اصلی زبان کردی، نام پسر سوری: سرخ رو، نام دختر اردوان پنجم سورن: خانوادهای در دوره اشکانیان که قدرتمند بودند سورنا: سردار دلیر و خردمند پارتی سوزان: سوزنده، ملتهب سوزه: سبزه، نامی کردی سوسن: گلی به رنگهای سفید، کبود، زرد و حنایی سوشیانت : برگزیده دینی سومار: نام قبیلهای از کرده سولان: نام گلی است، نامی کردی سولماز: زنی که پیرو پژمرده نمیشود سوگند: شاهد گرفتن خدا یا بزرگی را گویند سها: نام ستاره ای در دب اصغر (اسم دختر) سهراب: سرخ روی، نام پسر رستم که در جنگ با رستم فرمانده سپاه تورانیان بود سهره: پرندهای خوش آواز، با پرهای سبز و زرد سهند: کوه آتشفشان قدیمی در آذربایجان سهیلا: سهل، سهیل، سهیلا، بسیار آسان، بسیار روان، در اشعار به معنای نرم، ملایم و لطیف سیامک: مجرد - نام پسر کیومرث سیاوش: دارنده اسب سیاه، فرزند کیکاووس که ناجوانمردانه و بی گناه به قتل رسید سیبوبه: مانند سیب، دانشمند شهیر ایرانی، منصف الکتاب سیروس: صورت یونانی نام کورش پادشاه مشهور ایرانی سینا: گشایش دهنده ی دل، مرد دانشمند، نام پدر شیخ ابوعلی سینا، سینه، سوراخ کننده، کوه طور سینا سیما: چهره . صورت، قیافه . نشان و علامتی که شناخته شود بدان خیر و شر. (غیاث اللغات ). نشان . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 60). نشان . علامت . (منتهی الارب ) سیمدخت: دختر نقرهای و سفید سیمین: نقرهای، سفید، روشن سیمین دخت: دختر نقرهای و سفید سیروان: نام رودی در منطقه اورامانکردستانایران، نام کردی، پسر سمیرا: دختر گندمگون نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
![]() نويسندگان |